loading...
★★★هواداران رئال مادرید★★★
کامل کاسیاس بازدید : 371 سه شنبه 19 مهر 1390 نظرات (0)

http://s2.picofile.com/file/7155851933/25759790.jpg

مرجع خبري رئال مادريد : آلوارو آربلوا ، چند هفته پیش ، در رئال مادرید تی وی حاضر شد تا در برنامه "آربلوای واقعی " شرکت کند .

به ادامه مطلب بروید...

آهنگ "حالا ما آزادیم" از آهنگ های تیتراژ فیلم گلادیاتور واقعا عالی است. تو این آهنگ را برای ایتدای مصاحبه انتخاب کردی. عصر بخیر و مرسی که اینجا هستی.
عصر شما هم بخیر.

فکر می کنم مردم تصور می کردند یک نوع دیگر از موسیقی را انتخاب کنی ولی تو گفتی که این موسیقی یک فیلم حماسی و جنگی است و تو دوستش داری...
من کلا از موسیقی هایی که حین فیلم ها پخش می شوند خوشم می آید و مخصوصا این موسیقی را چون از یکی از فیلم های مورد علاقه ام است.این آهنگی است که به من قدرت زیادی می دهد. خاطره های زیادی دارم که به این آهنگ کره خورده و این آهنگ برای من خیلی مهم است.

چه خاطره های با این آهنگ گره خورده؟
این آهنگی است که باید وقتی خیلی بد کار می کنی یا مشکلات زیادی داری گوش کنی و این کار باعث می شود هم آرام شوی و هم احساس قدرت زیادی بکنی. این آهنگی است که من خیلی گوشش داده ام و در خیلی موقعیت های خوب با من بوده است.

تو از آهنگ های حماسی خوشت می آید و هم چنین تی شرتی پوشیده ای که روی آن عکس محمدعلی کلی است. همسرت تلاش کرد تا تو یک لباس رسمی بپوشی ولی این غیرممکن بود...
خب، من یاد گرفته ام که آربلوایی باشم که بتوان به آن اعتماد کرد و یک آدم معمولی باشم، همانگونه که اسم برنامه (آربلوای قابل اعتماد) می گوید. و این دلیل این است که می خواهم معمولی باشم و مثل بقیه مردم تی شرت بپوشم. من تی شرت گروه های راک، فیلم ها و محمد را دوست دارم.

بخاطر این که در زندگی همیشه یک جنگنده بوده ای؟
من شخصیتی دارم که هیچ گاه ناامید یا خسته نمی شود حتی اگر همه چیز آنطوری که پیش بینی می کنم نباشد. آدمی نیستم که به راحتی نا امید شوم و هر روز صبح که بلند می شوم برای بهتر شدن تلاش می کنم.

برای بهتر یا عالی کردن چیزهای مختلف تو خیلی شکایت و ناله کرده ای! تو از هر چیزی شکایت داری! دوست داری همه چیز عالی باشد.
نه ، این بیشتر به خاطر اطرافیانم است . درست است که لحظات سختی را با آنها داشته ام مربی بارها به من گفته که باید پیراهنم را عوض کنم اما زیاد به این چیزها اهمیتی نمی دهم .

من یک جلسه تمرین را به خاطر دارم البته نه با تاریخ دقیقش یادم نیست که تو آن جا نبودی و همه چیز آرام بود! و یک دفعه تو رسیدی.... و داد می زدی.... هی... توپ رو بده .... از کناره حرکت کن ....حرکت کن.... بزن بریم....
بله وقتی آنجا نیستم آنها دلشان برایم تنگ می شود! فکر می کنم اگر آنجا نباشم خیلی کسل کننده خواهد بود!

آیا در بچگی این را دوست داشتی؟
خب وقتی بچه بودم من خیلی بدجنس بودم. ولی من دیگر آن خاطرات و هر شیطانی ای را که کرده ام را فراموش کرده ام.

اگر اشتباه نکنم تو در سالامانکا متولد شده ای و در سه سالگی خانواده ات به ساراگوسا مهاجرت کرده اند. آیا خودت را ساراگوسایی می دانی؟
بله خودم را ساراگوسایی می دانم ولی همیشه خواهم گفت که در سالامانکا به دنیا آمده ام ولی در ساراگوسا بزرگ شدم و تمام خاطرات کودکی ام در انجاست. همسرم ساراگوسایی است و خانواده ام در ساراگوسا زندگی می کنند و به همین خاطر است که خود را اهل ساراگوسا می دانم.

تو از آن 3 برادر، جوان ترینی. آنها به من گفته اند که همیشه تو آنها را دست می انداخته ای!
خب من کمی رویاپردازی می کردم، همه بچه ها این کار را می کنند. یادم می آید یک بار وقتی همه ی خانواده داشتند ورق بازی می کردند زیر میزی که آنها می خواستند بازی کنند پنهان شده بودم. وقتی نفهمیدند کجا رفته ام بیرون رفتند تا مرا پیدا کنند و برای یک ساعت به خیابان ها رفتند تا مرا بیابند تا وقتی که من تصمیم گرفتم از زیر میز به بیرون بیایم!

من زمانی را می گویم که تو شنل سوپرمن را پوشیده بودی و از پنجره می خواستی به بیرون بپری و پرواز کنی!
این شاید مربوط به خیلی وقت پیش است.... زیاد یادم نمی آید، ولی همانطور که گفتم وقایع زیادی بودند!

در مورد برادرانت به من بگو! درباره یاگو، برادر بزرگترت...
او بسیار لذت می برد از این که پدر دوم من باشد. قبلا گفته بودم او روی هر دو تای ما (من و رائول) خیلی تاثیرگذار بوده استو فکر می کنم چون بزرگتر از ما بود ما باید اعمالمان را با ترازوی او می سنجیدیم و او مرجعی برای من و رائول بود و هر کاری که او انجام می داد م تقلید می کردیم. همانطور که گفتم او شخص بسیار بسیار مهمی در زندگی من بوده است.

بهترین نصیحتی که به تو داشته چه بوده است؟
خب اگر الان چنین شخصیتی دارم این برای آن لاست که برادران و والدینی داشته ام که به من یاد داده اند که هرگز ناامید نشوم و برای هر روز زندگی و هر چیز زندگی بجنگم. آنها به من خیلی نصیحت های خوب داشته اند مخصوصا موقعی که واقعا به آنها نیاز داشته ام.

رائول برادر وسطی است و کسی است که هیجان می آورد...
فکر می کنم از ما 3 نفر او متفاوت ترین باشد. شخصیت من بیشتر شبیه یاگوست و رائول به راه خودش می رود با این حال ما لحظات تکرارنشدنی و عالی ای را با هم سپری کرده ایم. ما باهم یک رابطه خیلی خاص و نزدیک داشتیم.... همانطور که قبلا گفتم یاگو مثل پدر دوم ما بود و من اسرارم را به رائول می گفتم و کسی بود که به او اعتراف می کردم که مثلا شوخی ای کرده ام یا هر چیز دیگری... هم چنین او و مادرم وقتی من به آکادمی رئال مادرید آمدم با هم به مادرید آمدند تا از من مراقبت کنند و ما با هم خیلی روابط نزدیـکی داشتیم.

آیا این حقیقت دارد که شما با هم عهد بسته اید که اسم همدیگر را روی بچه هایتان بگذارید؟
بله الان رائول اسم بچه اش را یاگو گذاشته و گفته اسم پسر بعدی اش آلواروست.

عالی است، نه؟
بله، اعتقاد دارم فوق العاده است و چیز مهم دیگر این است که ما همسران محترمی داریم که به خوبی با این قضیه کنار می آیند که کار آسانی هم نیست ولی ما را قوی تر می کند.

و من قبلا گفتم که تو نورچشمی پدرت بودی....
اینطور فکر نمی کنم! چیزی که بود این بود که پدرم واقعا فوتبال را دوست داشت و از این لحاظ می توان گفت بله کمی بیشترمرا دوست داشت. پدرم در جنبه های مختلف خیلی وقت سپری کرده .... او همیشه بعد از تمرین می آمد و مرا به خانه می رساند. و او در این مورد خیلی فداکاری داشت. او همهی بازی هایم را از نزدیک می دید و در نوجوانی در همه ی سفرها با من بود. بله می توان گفت از این لحاظ نورچشمی اش بودم.

از زمان هایی که پدرت با ماشین بعد تمرین تو را به خانه می رساند چیزی به خاطر داری؟
خب نظرم این است که پدرم از پسرانش خیلی انتظار داشت. او از وقتی که سوار ماشین می شدیم برای پرسیدن چیزهای مختلف از تو استفاده می کرد و هم چنین بعضی مواقع نصیحتم می کرد تا بگوید چه چیزی خوب است. ما چنین پدری داشتیم. خب ما آنقدر که او با ما خوب بود استحقاق نداشتیم. تصور می کنم مانند هر پدر دیگری خیلی فداکاری کرد تا به ما بهترین فرصت را بدهد. من خانواده بسیار خوبی دارم و من چیزی ندارم. ولی در مورد آنها چیزهای خوبی برای گفتن دارم.

آیا پدرت به این اعتقاد داشت که به این جا خواهی رسید
پدرم اعتقاد داشت من بهترین بازیکن جهان هستم! نمی دانم که آیا همه ی پدرها این گونه اند یا نه ولی همیشه اعتماد خاصی به من داشت و این باعث شد اعتماد به نفس فوق العاده ای پیدا کنم.

پس او هیچ موقع شکی در مورد ادامه دادن تو به فوتبال نداشت. وقتی همه چیز خوب پیش نمی رفت و پدرت به تو می گفت که ناامید نشو.... تو به او رویاهایت را می گفتی؟
نه، اگر راستش را بگویم شاید از خیلی وقت پیش قبل از این که بدانم فوتبالیست خواهم شد، شاید برای این که آدمی نیستم که خیلی رویاپردازی کند و آرزوهایش را بپروراندبرای این من حتی اگر فوتبالیست هم نمی شدم ناراحت نمی شدم. وقت مدرسه و درس خواندن هم پدرم از من و برادرانم خیلی انتظار داشت و این خیلی آسان نبود من بچه بودم و باید به دو چیز مهم می پرداختم: فوتبال و درس. من به فوتبال به عنوان یک چیز دور از دسترس و سخت نگاه می کردم و شاید آن قدر جدی به آن نپرداختم. و پدرم همیشه به من انگیره می داد تا در مورد فوتبال و درس جدی تر باشم و این عامل موفقیتم بود.

آیا این درست است که وقتی نوجوان بودی می خواستی بی خیال فوتبال شوی و به بسکتبال بروی؟
وقتی بچه بودم خیلی دوست داشتم که بسکتبال بازی کنم. یادم است که قرار بود نقاشی کنیم که قرار است بزرگ شویم چه کاره شویم . من خودم را در حال بسکتبال بازی کردن کشیدم . والدینم به من گفتند که فوتبال بهتر از بسکتبال است. نمی دانم اگر بسکتبال را انتخاب می کردم الان چه وضعی داشتم!

آیا آنها روی تحصیل شما هم تاکید زیادی داشتند؟ چون همیشه به یک راه دومی نیاز هست تا اگر در فوتبال خوش شانس نباشی به تحصیل بپردازی... فکر می کنم مادرت به تحصیلت اهمیت زیادی می داد...
مادرم به همه ی کارها مسلط بود. او مادری بود که همیشه سه فرزندش را به خوبی همراهی می کرد. ما سه برادر مهم ترین چیزهایش بودیم و او همه کار برای ما کرد. او به همه چیز اهمیت می داد و خیلی فداکاری ها برای ما کرد. ما تنها یک مادر داریم و مادر من بهترین است.

از اولین باری که به توپ فوتبال ضربه زدی خاطره ای داری؟
ما نزدیک پارک میرافلورس در ساراگوسا زندگی می کردیم که یک پارک و یک مدرسه آنجا بود و من و برادرانم در آنجا خیلی بازی می کردیم. ما باید از شر سگمان خلاص می شدیم تا برای فوتبال وقت پیدا کنیم! در مدرسه خیلی خوب بازی می کردم از وقتی که خیلی کوچک بودم.

خوب بازی می کردی؟
من بد نبودم! من از بچگی فوتبالم خوب بود و بیشترین چیزی که دوت داشتم بردن بود. من شخص بسیار قابت طلبی بودم و تنها از فوتبال بازی کردن لذت نمی بردم، بلکه از بردن لذت می بردم. این چیزی بود که همیشه داشتم و در فوتبال و همه چیز یار و یاور من بوده است.

خب پس بدترین چیز برای تو شکست است؟
بله من از شکست متنفرم درهمه چیز...

در رختکن وقتی همه چیز درست پیش نمی رود همه جدی اند، مخصوصا تو....
من حتی وقتی پارچیس(بازی سنتی اسپانیایی) را با آلبیول یا راموس بازی می کنم از شکست متنفرم در همه چیز....

آیا این حس رقابت طلبی به تو برای فوتبالت روحیه ی مضاعفی بود؟
خب هر کسی شخصیت خاص خودش را دارد و باید از شخصیت خاصشان بهره ببرند. در فوتبال امروز شما باید در پست خود رقابت طلب باشید. هر طور که به فوتبال نگاه بکنی باید آماده ی رقابت باشی...

روزی تلفنی از ساراگوسا به تو شد...
بله در مدرسه داشتم با دوستانم بازی می کردم مثل هر کس دیگری و ساراگوسا به من و دو نفر از دوستانم علاقمند شده بود... این قدم اول بود. من شش سال را در آکادمی های ساراگوسا سپری کردم و لحظه هایی به یاد ماندنی از آن موقع بخاطر دارم. خیلی از آن آکادمی دوست پیدا کردم که حتی الان هم با هم رابطه داریم. خیلی چیزها یاد گرفتم و مربی های خیلی خوبی داشتم و آن وقت ها از بهترین دوران زندگی ام بود.

از این زمان در زندگی ات چه به یاد داری؟ وقتی که به تمرین می رفتی و خیلی روی پایه های معمولی ات کار می کردی... وقتی که حس می کردی داری یک فوتبالیست حرفه ای می شوی...
خب بله وقتی به چنین تمرین هایی می روی بیشتر از موقعی که در مدرسه فوتبال بازی می کنی حس فوتبالیست بودن می کنی ولی من این را مثل خیلی از هم تیمی هایم جدی نگرفتم. آرزو فوتبال بازی کردن نداشتم. یا شاید آن را فقط یک رویا یا چشم انداز می دیدم، یک چیز خیلی پیچیده! خیلی آن را جدی نمی گرفتم من باید با کاراکتر رقابت طلبم تمرین می کردم ولی به درس خواندن هم ادامه دادم و در خانه خیلی از من انتظار می رفت. زمان خوبی بود!

بهترین بازیکنی که در بچگی در همسایگی شما یا تیم شما یا در مدرسه تانبا او روبرو شدی چه کسی بود؟
فکر می کنم وقتی خیلی جوان بودم در سال اولم با ساراگوسا من در مقابل ره یس بازی کردم و آن روز وقتی بازی او را دیدم می دانستم که می تواند در فوتبال ادامه دهد چون او کیفیتی غیرهادی و دیدنی داشت. فکر می کنم 11 سال داشت. من آن بازی را واضح یادم است ما بردیم ولی ره یس توانست شکوفا شود.

و کدام مربیت در بچگی فراموش نشدنی بود؟
سخت است که یکی از آنها را انتخاب کرد ولی دو نفر از آنها در مدرسه مان خیلی تاثیرگذار بودند. فرناندو و میگل که خیلی با آنها رابطه خوبی داشتم و هنوز هم داریم. از آنها خیلی متشکرم و آنها شخصیت های خیلی نزدیـکی به من داشتند. آنها از من خیلی انتظار داشتند و بسیار رقابت طلب بودند و همیشه دوست داشتند که بجنگند و هر بازی ای را ببرند. من دو سال با آنها بودم و آنها را خیلی دوست دارم و خیلی از آنها متشکرم.

خیلی واضح است که وقتی یک فوتبالیست به نخبگی می رسد و حتی در رئال مادرید بازی می کند زندگی اش کاملا دگرگون می شود. ولی این خیلی خوب است که مردمی را به یاد داشته باشی که قبل از این با تو بوده اند مثل مربیان یا دوستان کودکی ات...
به سختی می شود آنها را فراموش کردمن بعضی از آنها را از 4 سالگی می شناسم و آنها دوستانی فوق العاده بودند.

آنها الان چه می کنند؟
هر کدام کار خود را دارند و زندگی آرامی هم دارند. من خیلی خوش شانس هستم که هنوز با دوستانی که از 4 سالگی با من بودند ارتباط دارم. فکر نمی کنم همه اینطور باشند. من به این دوستان افتخار می کنم چون واقعا نمی توانم ارزش آنها را با چیز دیگری مقایسه کنم.

مطمئنم آنها به جایی که تو هستی نگاه می کنند و غبطه می خورند، تو به چه چیز آنها نگاه می کنی؟
خیلی چیزها، چون آنها از من خیلی دور هستند خیلی به خاطر ندارم ولی آنها همگی در موقعیت هایی که بر وفق مرادشان نبود و یالحظات سخت و شک برانگیزچیره شدند. انسانهای خیلی صادقی اند و من خیلی با آنها خندیده ام و زمان خوبی را با آنها سپری کرده ام. زمان هایی بوده اند که شکست را لمس کرده ام ولی دوستانم همیشه در کنار من بوده اند.

در بچگی چه لحظات فراموش نشدنی ای داشته ای؟ ما همگی خاطره های معینی داشته ایم....
خب نمی دانم، به شما گفتم که از بچگی خیلی خاطره یادم نمانده چون خیلی شر بودم ولی واقعا در مدرسه خوش می گذشت. و تصور می کنم اکثر چیزهایی که از بچگی به خاطر دارم از مدرسه است.

تو در ساراگوسا خوب بودی و تیم ایالت آراگون با تو تماس گرفت، مثل دعوتت به تیم ملی اسپانیا. تو در تمام رده ها تا زیر 21 سال بازی کردی...
خب من فقط برای تیم زیر 21 سال دعوت شدم آن هم وقتی در رئال مادرید بودم. بقیه در سنین مختلف و گهگاه بودند. معمولی نبودم باید می رفتم و تا دفعه ی بعد که دعوت می شدم زیاد طول می کشید. مثل الان که با تیم ملی بزرگسالان هستم نبود!

چه چیزی به یاد داری از روزی که به تو گفتند که رئال مادرید به تو علاقمند است!؟
این برای من آسان نبود، قدم بسیار سختی برایم بود. من باید شروع می کردم تا جدی تر به فوتبال ادامه دهم و این کل زندگی ام را تغییر داد من در آن زمان با زنی بیرون می رفتم که قرار بود همسرم شود ، کارلوتا . برای کمی بیشتر از یک سال با هم بودیم و به همین علت مشکل بود . خانواده ام را کنار گذاشتم . برای نامزدم خیلی مشکل بود اما می دانستم که فرصت بزرگی است . باید تغییر در زندگی ام را تکمیل می کردم اما فکر کنم که در تصمیم گیری شجاع بودیم . چیزهای زیادی را فدا کردیم ، اما ارزشش را داشت .

وقتی ما با په په یا کریستیانو صحبت می کردیم آنها گفتند که رفتن به یک شهر دیگر سخت ترین زمانهای زندگی را رقم می زند. چون آنها تنها بودند و هنوز بچه بودند و چون خانواده شان با آنها نبودند و خیلی از شماها خیلی به خانواده نزدیک نبودید. این درست است که وقتی از خانواده ات دور بودی زمان بسیار بدی برای تو بود ولی تو هوشیار بودی که این کاری است که برای فوتبالیست شدن باید انجام داد...
من خیلی هم کوچک نبودم و 18 سالی داشتم. ولی این درست است که وقتی از والدینم، برادرانم، دوست دخترم (که هم اکنون همسرم است)، دوستانم خیلی دور هستم برداشتن یک گام دیگر خیلی آسان نیست. و این برایم یک مسئولیت بود که فوتبال را خیلی جدی پیگیری کنم که باید برای آن از همه چیزت بگذری تا به جایی که می خواهی برسی. پس ترک خانواده، احساس تنهایی، و این که تو باید مسئولیتی را بعهده بگیری آسان نخواهد بود و باید جنگید.

از زمان حضورت در کاستیا چه چیزی بخاطر داری؟
خاطرات بسیار خوبی دارم.سالهای بسیار خوبی را در تیم های جوانان رئال مادرید داشتم و در نهایت یکی از بهترین چیزهایی که فوتبال به تو می دهد دوستی هاست. هم تیمی هایی داشتم که با آنها لحظات فوق العاده ای را تقسیم کردم چه در درون زمین فوتبال و چه بیرون از آن. دوستان بسیار خوبی دارم.

با چه کسانی؟
خب من روابط فوق العاده ای با روبرتو سولدادو داشتم تا جایی که حتی همسرم مادرخوانده یکی از بچه هایش است. هم چنین خوانفران، دیه گو لوپز، فیلیپه، آلوارو نگردو، بورخا والرو، خاویر پاردس، روبرتو تراشوراس و .... می توانم یک تیم کامل دیگر را هم نام ببرم ولی این کاملا درست است که من با همه ی آن تیم خوب بودم. و این تو را خوشحال می کند که همه ی آنها توانسته اند به پتانسیل خودشان برسند و در لالیگا بازی کنند هر چند که برخی هم استعداد بازی کردن در این رئال را هم داشتند.

پس از آن به نظر رسید که درهای تیم اصلی به رویت بسته است و تو تصمیم گرفتی به دپورتیوو بپیوندی...
بله آن موقع خیلی فکر کردم. حالا که در مورد آن فکر می کنم، می بینم که شاید من زیاد در آن موقع قبل ترک رئال مادرید صبر نکردم ولی در موقع گرفتن این تصمیم من باید می رفتم چون من نمی توانستم به تیم اصلی برسم. من برای رسیدن به تیم اصلی به عنوان یک بازیکن کاستیا (کانترانو) تلاش کردم و اگر این تلاش را نداشتم موقع ترک کاستیا به شک برمی خوردم. اعتقاد دارم که این گام مناسبی برای ادامه فوتبالم بود نه برای این که رسیدن به تیم اصلی سخت بود و باید کاستیا را ترک می کردم بلکه برای این که من به تیم اصلی دپور می رفتم و شانس زیادی برای بازی داشتم. تنها شش ماه آنجا بودم ولی عالی بود. مربی ای به نام "کاپاروش" داشتم که اعتماد فوق العاده ای به من داشت و به من بازی می داد و اعتماد به نفس فوق العاده ای پیدا میکردم. خوشبختانه همه چیز برایم خوب پیش رفت و من این موقعیت را داشتم که با بازیکنان بسیار خوبی کار کنم و از لوپو و آندراده خیلی چیزها یاد گرفتم و با والرون هم هم بازی بودم که به نظرم یکی از بهترین فوتبایست هایی بود که با آنها بازی کرده ام. خیلی از برندگان توپ طلا و من اعتقاد دارند که والرون هم می توانست جزو آن گروه باشد. من خیلی خوش شانس بودم که تصمیم درست را برای ترک باشگاه و جای درست را برای رفتن انتخاب کردم.

تو 6 ماه آنجا بودی و اگر اشتباه نکنم می خواستی یک خانه هم بخری ولی لیورپول با تو تماس گرفت...
من دوشنبه رفتم و 4 شنبه یک قرارداد را برای یک خانه در لاکرونیا امضا کرده بودم. موقعیت رفتن به لیورپول ناگهانی پیش آمد و دیگر آن قرارداد لغو شد.

لیورپول چگونه بود؟
عالی... این یک تجربه عالی بود. من دو سال و نیم آنجا بودم و این چیزی بود که من به هر فوتبالیستی برای انجام دادن توصیه می کنم. من خیلی خوش شانس بودم که توانستم در یکی از خاص ترین باشگاه های جهان فرصت بازی کردن پیدا کنم. حالا من شاید در بهترین و بزرگترین باشگاه جهان هستم ولی لیورپول تیم خیلی خیلی خاصی است. این یک تجربه مثبت از نظر شخصی بود چون با یک فرهنگ دیگر آشنا شدم و زبان دیگری یاد گرفتم و طور دیگری زندگی را تجربه کردم. و در فصول مختلف فوتبال بازی کردن در آنفیلد تجربه ای بود که مرا به عنوان یک فوتبالیست حرفه ای شکل داد. من خیلی خوشحال بودم که با بازیکنان بسیار خوبی هم بازی بودیم، مثل لاکرونیا و مربی خیلی خوبی مثل بنیتر داشتم.

در لیورپول در چه چیزهای سهم داشتی؟
موقعیت بازی در سطح بالایی را داشتم.... در لیگ قهرمانان یا رقابت برای قهرمانی لیگ برتر با بازیکنان بااستعداد و عالی ای هم بازی بودم. اعتقاد دارم که این چیزی بود که مرا به عنوان یک فوتبالیست رشد داد. مربی مرا خیلی عوض کرد چون من یک دفاع وسط بودم و رافا بنیتز پستم را عوض کرد و مرا دفاع کناری گذاشت. اعتقاد دارم که رفتنم از لاکرونیا به لیورپول گامی بود که کل فوتبالم را عوض کرد.

و پس از آن موقعیت بازگشت به رئال مادرید پیش آمد. می خواهم یک راز را فاش کنم: پدرت گفت که تو به مادرید بازخواهی گشت وقتی که فلورنتینو پرز به عنوان مدیرعامل انتخاب شد....
بله، ما درباره این زیاد با هم شوخی می کنیم. پدرم همیشه می خواست که فلورنتینو پرز برگردد، مثل شما! دو سه سال است که ما در این مورد شوخی می کنیم. بالاخره مدیرعامل برگشت. هرگز تصور نمی کردم که این گونه به من پیشنهاد دهد چون وقتی مادرید را ترک می کردم می دانستم که برگشتن سخت است چون در هیچ یک از قراردادهایم بندی در مورد بازگشت به رئال مادرید نبود. و زمانی که من وارد باشگاه می شدم هنوز این بازگشت برایم غیر قابل پیش بینی بود! و وقتی که قرارداد را امضا کردم واقعا خیلی خوشحال بودم.

رئال مادرید برایت چه معنی ای می دهد؟
خب ، برای من این بالاترین سطح حرفه ایست و می خواهم در آن دست به کار بزرگی بزنم . در حرفه من بزرگترین است ، رسیدن به این باشگاه بالاترین حد فوتبالی است .
تو با بهترین ها در جهان هستی، شما قسمتی از یک پروژه ی خیلی خیلی مهم هستید. شاید مهم ترین مادرید کل تاریخ باشد و برای من بودن در اینجا یک افتخار است.

شهر مادرید را هم دوست دارید؟
بله مادرید را خیلی دوست دارم، این واضح است. شغلم به من این اجازه را می دهد که از شهر لذت ببرم و من اعتقاد دارم که همه از مادرید را دوست دارند.

در خانه چطور هستید؟ کنار خانواده تان، همسرتان و دخترتان؟
خب نمی دانم. این را باید از همسر و دخترم بپرسید. ولی خب احتمالا مثل هر آدم معمولی دیگری.ما تا جایی که بتوانیم زمان زیادی را با هم سپری می کنیم چون با تعداد زیاد مسافرت ها و بازی ها پیدا کردن وقت برای با هم بودن کمی مشکل است. و ما از زمان باقی مانده نهایت استفاده را برای با هم بودن می کنیم.

ما در مورد اهمیت والدین و برادرانت در زندگی ات صحبت کردیم ولی این خیلی مهم است که کسی به تو ثبات دهد و وقتی همه چیز خوب پیش نمی رود حمایتت کند و آو کارلوتا بوده است. این یک تشویق بسیار آسان برای یک فوتبالیست است که هر چیزی را می خواهد به او بگوید....
این دلیل وجود همسرم در زندگی من است؟ نه. شاید او بیشتر از آن چیزی است که من دوست داشتم باشد. ما بیرون رفتن با هم را وقتی شروع کردیم که من 17 سال داشتم و الان 28 ساله ام و این زمان کمی نیست. خیلی احساس خوشبختی می کنم که او را ملاقات کرده ام. تو نمی توانی خانواده ات را انتخاب کنی ولی همسرت را چرا. او خیلی مرا کمک کرده، بیشتر از کمکی که من به او کرده ام و او یک منبع بزرگ حمایت برای کمک به من بوده تا به هرجا که می خواهم برسم. او همیشه برای من حاضر است و شاید او خیلی در زندگی اش بخاطر من ایثار کرده است. خیلی چیزها بوده اند که شاید او می خواسته انجام دهد ولی به خاطر من نتوانسته است. این واضح است که بخش زیادی از موفقیت هخای من بخاطر وجود او بوده است.

و بعد آلبا به دنیا آمد. گفته بودی که پسر می خواهی تا با او بتوانی بازی کنی ولی وقتی آلبا به دنیا آمد واقعا با او هیجان خاصی داشتی...
بله من واقعا عاشق او هستم و هیچ چیز دنبا را با او عوض نخواهم کرد. این که می خواستم بچه اولم پسر باشد درست است و دو یا سه بار هم درسونوگرافی گفته بودند که فرزندمان پسر خواهد شد ولی وقتی دیدیم یک دختر داریم خوشمان آمد و این چطور ممکن است؟ او کمی هم شبیه پسرها بود و خیلی شیطان بود و از حرکت نمی ایستاد. هر دویمان او را دوست داریم. اوشگفت انگیز است. ما می خواستیم بچه مان پسر شود ولی آلبا واقعا دوست داشتنی و هیجان آور است.

خانواده آربلوا هم چنین دارای سه سگ است. صبح ها تو با سگ ها به بیرون می روی...
آنها مثل دخترم هیجان انگیزند. ما با سایر شروع کردیم وقتی که در لیورپول بودیم. وقتی که ازدواج کردیم رائول، برادرم دومین سگ را برایمان هدیه آورد: مالدر و آخری باوئر هم کریسمس گذشته خریدیم و دیگر فکر کردم که بس است و دیگر سگ نخواهم خرید.

تو خیلی حواس پرتی...!
بله،خیلی. من همه چیز را گم کرده ام. موبایلم، کیف پولم، کلیدهایم و عینک آفتابی ام ....

چه زمانهایی تو خیلی احساس می کنی که همه چیز را فراموش کرده ای؟
خب نمی دانم، همیشه یک کیف یادم است که البته گم شدنش تقصیر من نبود و اشتباه راننده تاکسی بیشتر تاثیرگذار بود.

خب چه اتفاقی افتاده بود؟
خب فکر می کنم این برای هر کسی پیش آمده باشد ولی این موقعی اتفاق افتاد که من تازه به تیم ملی ملحق شده بودم آن هم برای جام ملتهای اروپا. از تاکسی پیاده شدم و خبرنگاران بلافاصله میکروفون را جلوی گذاشتند و من سوالات را جواب می دادم و فکر کردم که راننده تاکسی پیاده شده و کیفم را کنارم گذاشته ولی او با کیفم رفت. این اشتباه من نبود. مطمئنم داستانهای بدتری هم بوده اند!

و خانواده آربلوا الان کامل نیست بدون مادربزرگت. مادربزرگ معروفی که در واقع مادربزرگ کل اسپانیا بود.... (با تشکر از دوستت سن برناردینو و قبض پرداخت نشده تلفن که ما را به این اطلاعات رساند!)
متاسفانه او تنها مادربزرگی بود که هنوز با ما بود و ما خیلی نسبت به او مهربان بودیم مخصوصا من. همانطور که الان همه می دانند من پس از هر مسابقه به او زنگ می زدم و او به من نظرش را در مورد بازی می گفت، او می گفت از چه خوشش آمده و از چه چیزی خوشش نیامده. با او رابطه خیلی خوبی داشتم و ای کاش بیشتر عمر می کرد چون هم او و هم ما نسبت به هم خیلی مهربان بودیم و او را خیلی دوست داشتیم.

خیلی در مورد فوتبال می دانست؟
او ایده ای نداشت ولی به من می گفت که بیشتر تحرک داشته باشم یا کمتر. او به من می گفتکه این را شنیده ام یا آنها این را می گویند ... او نظرات مفسران را به من می گفت.

تو برای او یک نقطه امید بودی...
بله خیلی او را دوست داشتم. در او چیزهای زیادی را پیدا کردم والان اسپانیا هم این گونه است. آنها می خواهند بدانند او چه چیزی را دوست داشت. عشقی که او به من داشت و دفاعی که از من می کرد.... تصور کنید که او چگونه او در بارسلونا منزل داشت و همیشه از من دفاع می کرد.

او باید می جنگید...
بله، بله...

هم چنین من گفتم که تو خیلی مهربان هستی ولی همیشه خودنگهدار بوده ای. وقتی مشکلی داری و نمی خواهی به کسی آن را بگویی ترجیح می دهی پیش خودت بماند؟
همسرم این را به شما گفته. اینطور نیست؟ فکر می کنم این یک ویژگی است که هر کسی در خانواده ما دارد مثل برادرانم و هم چنین والدینم. کسانی هستیم که وقتی مشکلی باشد سعی می کنیم در خودمان حلش کنیم تا در مردم کناردستمان اثر نگذارد و آنها نگران ما نشوند. بله در این مورد خیلی خودنگهدارم.

به هر حال در رختکن یکی از بازیکنانی هستی که وقتی لازم است حرف میزنی...
بله چنین شخصیتی دارم. در کاستیا کاپیتان بودم که کمکم کرد تا بدانم که چگونه در تیم اتحاد را برقرار کنم و آنها را سر و شکل بدهم و با همه صحبت کنم. هم چنان دارای چنین کاراکتری هستم.

در رختکن دو کاپیتان هستند: سرخیو راموس و ایکر کاسیاس. و حتی مارسلو و هیگوایین. یک کاپیتان خوب باید چه مشخصاتی داشته باشد؟
خب، شخصیت بالایی باید داشته باشد. اعتقاد دارم که هر کس دارای شخصیت مقتدری باشد باید مورد احترام بقیه قرار بگیرد. فکر می کنم این خیلی مهم است که بقیه به کاپیتان احترام بگذارند و این در تیم ما وجود دارد. کاپیتان شدن آسان نیست مخصوصا در رئال مادرید. این یک وظیفه ی بسیار پیچیده است چون باید بدانی که در وسط حلقه ی تیم هستی و حتی تیم را مربیگری می کنی. باید بدانی که وقتی مشکلی هست چگونه تیم را رهبری کنی. هم تیمی ها خیلی از تو انتظار دارند ولی تو هم باید بدانی که باید چگونه از آنها انتظار داشته باشی. فکر می کنم این یک چز خیلی پیچیده است و مردم آن را به آسانی نمی فهمند.

یک هفته پیش ، خوزه کایخون این جا بود و گفت که رختکن رئال مادرید ، بهترین رختکنی است که تا کنون در آن بوده است چرا که اعضای بزرگی در آن هستند اما این یکی متفاوت است .
خب ، این یکی ، خاص و متفاوت است . خوش شانس هیتم که بازیکنان بزرگی را داریم که افراد بزرگی هم هستند . آنها حرفه ای های واقعی هستند و تشنه کسب موفقیت ها هم می باشند که به نظر من ، مهمترین چیز است . آنها افرادی هستند که خیلی سختکوش و حرفه ای هستند و حواسشانبه خوب است و خود را وقف این جو عالی کار کرده اند . این چیزی است که در رئال مادید داریم .

حرفهای زیادی در مورد بحران ها و باند بازی ها در رختکن زده می شود .
خب ، این را تا کنون چندین بار تکذیب کرده ام اما افراد زیادی هستند که فکر می کنند ، یک بازیکن رئال مادرید ، حاضر نیست که جلوی جمع بگوید که رختکن ، دسته بندی شده است . برایم نگران کننده است که هواداران هم همین فکر را کنند . اعتقاد دارم که سه گزینه وجود دارد : اعتقاد به آن چه مطبوعات می گویند ، اعتقاد به وقتی که می گویم متحد هستیم و گزینه سوم هم که توصیه می کنم مردم انجام دهند این است : منتظر بمانند تا ببینند که درون زمین متحد هستیم یا نه . بدین ترتیب ، فکر می کنم که هواداران می توانند ببینند که ما متحد هستیم چرا که می خواهیم آن را درون زمین نشان دهیم .

حتی می گفتند کریستیانو و کاسیاس با هم دوست نیستند .
خب ، چه بگویم ...

چند وقت پیش ، خبری بود که ...
در اسپانیا ، افراد زیادی در مطبوعات ، رادیو ، مطبوعات ، تلویزیون و ... حرفه ای هستند اما به نظرم در بخش های زیادی از مطبوعات ، به نظرم مسیر کجی طی گرفته می شود . هواداران ممکن است که ایده های اشتباهی را بگیرند . نمی توان گفت که مشکلاتی بین کریستیانو و ایکر هست چرا که عکسهایی وجود دارد ... به نظرم آنها در مسیر غلطی قرار دارند . نمی توان از چند عکس از نیمکت برای گفتن این که نمی خواهم گرم کنم استفاده کنند چرا که در آن لحظات داشتیم با هم شوخی می کردیم در این باره که مربی ، شش تا از ما را برای گرم کردن فرستاده و همه ما یک جا تمرین نمی کردیم . سه تا از ما باید اول می رفتند و سپس ، سه تای دیگر . نمی توان گفت که ما برای جشن تولد رائول آلبیول رفته ایم و استبان گرانرو را دعوت نکردیم چرا که دوست نزدیک مورینیوست و سپس عکسهای استبان گرانرو در جشن منتشر شود . اعتقاد دارم که خبرنگاران باید خیلی مراقب این چیزها باشند . وقتی خبری را گزارش می کنند ، باید در مورد صحت و سقمش مطمئن شوند . باید بدانند که چه می گویند گاهی عدالت در مورد رئال مادرید برقرار نمی شود . نمی توانم باور کنم که در حالی که 18 مربی لالیگا ، بازیکنان را چرخش می کنند ، چنین کاری در تیم ما ، تنبیه بازیکنان هستند . باید بفهمند که باید کمی بی طرف تر باشند . اعتقاد دارم که هیچ کدام از ما در رئال مادرید ، خواستار رفتاری به سود ما در مطبوعات نیستیم . قبول داریم که وقتی بد بازی می کنیم ، می توانند بگویند که رئال ماردی دبد بازی کرد . با بحث های فوتبالی موافقم اما با چنین چیزهایی ، زیاد موافق نیستیم .

گفتی که از شنیدن برخی چیزها در مورد این تیم آزرده می شوی . اما چیزهایی که در مورد خوزه مورینیو نوشته شده را تصور کن . خوزه مورینیو چگونه است ؟
خب ، می توانم چیزی که همیشه گفتم را بگویم . این که او شخصی است که می داند چطور روابط حرفه ای و شخصی بازیکنان را به خوبی جدا کند . او فردی است که می تواند بهترین بازی را از تو بیرون بکشد و از طرفی دیگر در مورد هر چیزی با تو صحبت کند .زمان هایی هست که این حس را دارم که او هم مثل یکی از بازیکنان تیم است . او نقش دو گانه ای دارد ... . بیشتر از آن که این مسائل را جدا کند ، فکر می کنم که می داند چگونه ترکیبشان کند و این خیلی مهم است .

او به رئال مادرید چه داده است ؟
کاراکتر و انگیزه برای بهبود خودمان ، جاه طلبی و آن چیزهایی که کم داشتیم . این تیم خیلی جوانی است و نیاز دارد که هل داده شود و این چیزی است که مربی به ما داده است .

کریستیانو هم مورد انتقاد زیادی قرار گرفته است و من همیشه گفته ام که وقتی کریستیانو رونالدو از رئال مادرید برود ، مردم بیشتر درکش می کنند .
کریستیانو رونالدو یک بازیکن فوق العاده و پدیده است . مشکل این است که هر چیزی که می گوید مورد برداشت های متفاوتی قرار می گیرد و بزرگنمایی می شود و به همین علت است که نقش مشکلی دارد .

حست نسبت به این تیم در این فصل چیست ؟
خب ، حس خوبی دارم . چند روز پیش در کنفرانس مطبوعاتی گفتم که برای رسیدن به اهدافمان باید صبور باشیم و باز هم این را می گویم که باید مرحله به مرحله گام برداشت . در برابر لوانته و راسینگ فهمیدیم که هیچ چیز آسان نیست و نمی توانیم به می فکر کنیم و بهتر است که فقط روی بازی بعدی تمرکز کنیم . باید روز به روز سخت تلاش کنیم تا به اهدافمان برسیم .

تیم در این فصل به چه چیزی می تواند برسد ؟
به نظرم همه چیز . این تیم می تواند به همه چیز در همه تورنمنت ها برسد و همه ما انگیزه های زیادی داریم . اما همان طور که به شما گفتم ، من شخصی هستم که شاید دوست نداشته باشم که به بلند مدت نگاه کنم چرا که فکر نمی کنم ثمری داشته باشد . می فهمم که انتظارات بالاست . به خاطر پتانسیل باشگاه و بازیکنان ، چرا که می دانیم که پارسال کوپا دل ری را بردیم اما مردم بیشتر می خواهند . آنها چمپیونزلیگ می خواهند ، لالیگا می خواهند و طبیعتا ما هم همین طور . پس نباید از این مسیر خارج شویم . به نظرم می دانیم که می خواهیم همه چیز را ببریم چرا که می دانیم که برای رسیدنش به چه چیزی احتیاج داریم .

هواداران خیلی به تیم نزدیک به نظر می رسند .
خیلی . خیلی نزدیک ...

برنابئو با تیم است . اتحاد بین هواداران و تیم را حسی می کنی ؟
بله ، خیلی زیاد . از طریق شبکه های اجتماعی خیلی با آنها ارتباط هستم . بیشتر از ان چه که بدانند و به نظرم بخشی از این به خاطر مربی ماست که می خواهد هواداران پشت تیم باشند . شاید هواداران این گونه بودند که وقتی شرایط بد بود ، انتظاراتشان بالا می رفت ، اما حالا ، وقتی که شرایط زیاد بد نیست ، آنها با ما هستند . دوست دارم از این فرصت برای تشکر از آنها به خاطر این حمایت فوق العاده استفاده کنم و به آنها بگویم که چقدر برای ما مهم است .

و چه می خواهی در مورد تیم و این فصل به آنها بگویی ؟
بی تردید در این فصل ، این تیم نا امیدشان نمی کند . فکر نمی کنم که این اتفاق بیافتد و خواهند توانست که ببینند که چطور همه چیزمان را می دهیم تا با آنها در سیبلس در پایان فصل باشیم چرا که این چیزی است که ما می خواهیم و شاید تمام اعتمادی که به ما کرده اند را به آنها برگردانیم . تمام این حمایتی که از ما می کنند و تمام انگیزه ای که به ما می دهند ، می خواهیم جبرانش کنیم ، آن هم با قهرمانی های احتمالی .

این لوج مخصوص مصاحبه ها و پیام های بازیکنان است . می توانی برای ما از این مصاحبه یک یادگاری برای ما به جا بگذاری ، آن هم در حالی که ترانه محبوبت را گوش می دهی ؟ او یک حرفه ای به تمام معنا در رختکن هستی ، هم تیمی هایت این را می داند ، همین طور همه هواداران . این را در هر بازی می فهمند . همین طور افتخار آمیز است که کسی همچون تو در رئال مادرید است .
خب ، خیلی ممنون از شما .

کار را با پیامی از خودت تمام کن . می دانم که یک چیز خاص خواهد بود .
نه ، نه ، نه .

بخش انگلیسی مصاحبه
سلام آلوارو مرسی که به ما پیوستی. در هفته ای به ما ملحق شدی که رئال مادرید با 6 امتیاز در مرحله گروهی لیگ قهرمانان و بدون گل خورده صدرنشین است. شما بدون شک یکی از تیم های یک هشتم هستید... کلید شروع خوب شما در اروپا چیست؟
می دانیم که خوب شروع کردن بسیار مهم است. خیلی مهم است که دوسه بازی اول لیگ قهرمانان را ببری تا برای صعود مطمئن شوی. این به شما خیلی تجربه می دهد پس خیلی مهم است. در حال حاضر در جایگاه خوبی هستیم.

شانس هایتان در لیگ قهرمانان امسال را چگونه می بینید؟
می دانیم که این یک رقابت بسیار مشکل است و تیم های سختی برابرمان قرار خواهد گرفت ولی ما به شانس هایمان مطمئنیم. هم چنین با 6 امتیاز که تا بحال گرفته ایم در بازیهای بعد کار آسانتری خواهیم داشت.

و لیگ هم هست. رئال مادرید فصل پیش به آن خیلی نزدیک شد. در مورد این فصل چه نظری داری؟
ما می دانیم که لیگ آسان نیست و تیم های باکیفیت زیادی وجود دارند.بارسلونا تیم بسیار قوی ای است ولی ما برای بردن لیگ با هم یکی شده ایم. فکر می کنم نسبت به فصل گذشته خیلی بهتر بازی می کنیم. ما باید همینطور ادامه دهیم و فقط به مسابقه ی بعدی و ارائه یک فوتبال خوب فکر کنیم.

فصل قبل مورینیو رئال مادرید را در کوپا و لیگ قهرمانان به جایی رساند که در 7 سال قبل به آن نرسیده بود. شما کوپا را بردید. بردن بارسا در فینال و گرفتن جام چگونه بود؟
عالی بود. شیفته تمام لحظات آن بازی هستم. واقعا خوب بود می خواهم این فصل لیگ قهرمانان را جشن بگیرم و در لیگ هم احساس خاصی دارم. می خواهم این ها رو دوباره تکرار کنم.

این 12 ماه خوب برای تو بود و تو 9 ماه قبلش هم با اسپانیا قهرمان جام جهانی شده بودی. این جامی است که افراد بسیار کمی به آن رسیده اند. جام جهانی چطور بود؟
آن یک رویا بود که به تحقق پیوستبسیار استثنایی بود.این خیلی برای تمام کشور و ما مهم بود. فکر می کنم نخواهم تونست که لحظه لحظه ی جام جهانی را فراموش کنم چون این واقعا یک موفقیت بسیار خاص برای اسپانیا و تمام بازیکنان بود.

به من در مورد انگلیس بگو. تو یکی از معدود افرادی از رئال مادرید هستی که در لیگ برتر بازی کرده ای. لیورپول چطور بود؟
من دو سال و نیم در آن جا بودم و خاطرات خوبی دارم . همه چیز در لیورپول عالی بود: تماشاگران، شهر، تیم و همه چیز. برای من یکی از بهترین رویاه بازی در آنفیلد بود که به تحقق پیوست. این یک تجربه عالی بود. تنها چیزی که می توانم بگویم این است که من در آن جا احساس خوبی داشتم و از هواداران لیورپول بخاطر حمایتشان ممنونم.

تو محصول آکادمی رئال مادرید هستی. بعد از کسب تجربه در لاکرونیا و لیورپول حالا بطور معمول به تیم اصلی برگشته ای. در این مورد چه حسی داری؟
این برای تمام بازیکنانی که از آکادمی می آیند بسیار ویژه است که برای تیم اصلی بازی کنند.وقتی برای تیم های جوانان بازی می کنی می دانی که رسیدن تیم اصلی چقدر سخت است پس این برای من واقعا خاص است. من الان واقعا خوشحالم که در بهترین تیم جهان بازی می کنم. از خودم لذت می برم.

بعد ازیک فصل که برگشتی خوزه مورینیو به مادرید آمد. ما از او پرسیدیم که چه کسی از موقعی که آمدید واقعا شما را تحت تاثیر قرار داده و او تو را به ما معرفی کرد. او گفت تو از آن دسته بازیکنانی هستی که هر مربی ای تو را می خواهدبرای این که می تواند روی تو تکیه داشته باشد. وقتی این حرف ها را در موردت زد چه احساسی به تو دست داد؟
خوزه مورینیو واقعا یک مربی مهم است. همه ما این را می دانیم. من او را یکی از بهترین ها در جهان می دانم و چیزهای زیادی را از او یاد گرفته ام. کاراکتر او واقعا برای ما مهم است. ما واقعا بازیکنان خوش شانسی هستیم که می توانیم با او کار کنیم و ادامه دهیم.

سال پیش دیدیم بازیکنانی که او آورد بسیار زود رشد کردند مانند مسعود اوزیل. در مورد بازیکنانی که به تازگی به تیم ملحق شده اند و پیشرفتشان چه نظری
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
آیدی نیمباز=*iker...casillas* شماره پیامک09393053332
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    لینک دوستان
  • خرید گیفت کارت پی اس ان 20 دلاری ارزان
  • فرش 1000 شانه
  • ليست استخدامي کشوري
  • سرور مجازی آلمان
  • پایان نامه ارشد
  • خرید فیلتر شکن
  • خرید گیفت کارت گوگل پلی 5 دلاری
  • چاپ کاتالوگ و بروشور
  • خرید جم کلش رویال
  • جی پی اس گارمین
  • دستگاه cnc چوب
  • پایان نامه علوم سیاسی
  • طراحی سایت|بهینه سازی سایت|طراحی وب سایت
  • صرافی ایرانی
  • خرید جم کلش رویال
  • خرید جم کلش
  • فروشگاه اینترنتی لباس
  • کلش رویال
  • طراحی سایت
  • ثبت آگهی رایگان
  • دانلود پروژه و پایان نامه
  • دانلود آهنگ جدید
  • دانلود فیلم
  • دانلود مقاله
  • دانلود مقاله
  • دانلود مقاله
  • خريد لباس زنانه
  • دانلود جدید ترین آهنگ ها
  • تصفیه آب معصومی
  • عکس نوشته عاشقانه
  • خرید ساعت مچی
  • دانلود آهنگ جدید
  • فراسیون
  • دانلود فیلم و موزیک ویدیوی هندی
  • فروش آپارتمان
  • تراکتور کمباین نیوهلند
  • تشک
  • خرید اینترنتی لباس زنانه
  • تور لحظه آخری
  • تور کیش
  • دستگاه بسته بندی
  • تشریفات
  • دانلود آهنگ جدید
  • خرید بازی
  • فروش دوربین مداربسته
  • ترخیص کالا از گمرک
  • شرکت حفاظتی و مراقبتی
  • *real*
  • دانلود سریال جدید
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • آرشیو
  • چهارشنبه 25 مرداد 1396
  • يکشنبه 21 خرداد 1396
  • چهارشنبه 17 خرداد 1396
  • پنجشنبه 19 اسفند 1395
  • چهارشنبه 04 اسفند 1395
  • دوشنبه 02 اسفند 1395
  • چهارشنبه 22 دی 1395
  • سه شنبه 07 دی 1395
  • پنجشنبه 02 دی 1395
  • دوشنبه 29 شهريور 1395
  • يکشنبه 23 خرداد 1395
  • پنجشنبه 20 خرداد 1395
  • سه شنبه 11 خرداد 1395
  • سه شنبه 22 دی 1394
  • دوشنبه 21 دی 1394
  • يکشنبه 20 دی 1394
  • شنبه 19 دی 1394
  • جمعه 18 دی 1394
  • چهارشنبه 16 دی 1394
  • دوشنبه 06 آبان 1392
  • شنبه 04 آبان 1392
  • سه شنبه 16 مهر 1392
  • دوشنبه 15 مهر 1392
  • دوشنبه 01 مهر 1392
  • شنبه 30 شهريور 1392
  • پنجشنبه 28 شهريور 1392
  • يکشنبه 24 شهريور 1392
  • يکشنبه 17 شهريور 1392
  • پنجشنبه 14 شهريور 1392
  • پنجشنبه 07 شهريور 1392
  • يکشنبه 13 مرداد 1392
  • شنبه 12 مرداد 1392
  • جمعه 11 مرداد 1392
  • پنجشنبه 10 مرداد 1392
  • دوشنبه 07 مرداد 1392
  • شنبه 05 مرداد 1392
  • جمعه 04 مرداد 1392
  • پنجشنبه 03 مرداد 1392
  • چهارشنبه 02 مرداد 1392
  • سه شنبه 01 مرداد 1392
  • دوشنبه 31 تير 1392
  • يکشنبه 30 تير 1392
  • شنبه 29 تير 1392
  • جمعه 28 تير 1392
  • پنجشنبه 27 تير 1392
  • جمعه 21 تير 1392
  • سه شنبه 18 تير 1392
  • شنبه 15 تير 1392
  • جمعه 14 تير 1392
  • سه شنبه 11 تير 1392
  • جمعه 07 تير 1392
  • پنجشنبه 06 تير 1392
  • سه شنبه 04 تير 1392
  • يکشنبه 12 خرداد 1392
  • پنجشنبه 09 خرداد 1392
  • سه شنبه 07 خرداد 1392
  • دوشنبه 06 خرداد 1392
  • يکشنبه 05 خرداد 1392
  • شنبه 04 خرداد 1392
  • جمعه 03 خرداد 1392
  • شنبه 28 ارديبهشت 1392
  • پنجشنبه 19 ارديبهشت 1392
  • چهارشنبه 18 ارديبهشت 1392
  • سه شنبه 17 ارديبهشت 1392
  • دوشنبه 16 ارديبهشت 1392
  • شنبه 14 ارديبهشت 1392
  • پنجشنبه 12 ارديبهشت 1392
  • سه شنبه 10 ارديبهشت 1392
  • دوشنبه 09 ارديبهشت 1392
  • يکشنبه 08 ارديبهشت 1392
  • شنبه 07 ارديبهشت 1392
  • پنجشنبه 05 ارديبهشت 1392
  • سه شنبه 03 ارديبهشت 1392
  • دوشنبه 02 ارديبهشت 1392
  • يکشنبه 01 ارديبهشت 1392
  • شنبه 31 فروردين 1392
  • جمعه 30 فروردين 1392
  • پنجشنبه 29 فروردين 1392
  • چهارشنبه 28 فروردين 1392
  • سه شنبه 27 فروردين 1392
  • دوشنبه 26 فروردين 1392
  • يکشنبه 25 فروردين 1392
  • شنبه 24 فروردين 1392
  • جمعه 23 فروردين 1392
  • پنجشنبه 22 فروردين 1392
  • چهارشنبه 21 فروردين 1392
  • سه شنبه 20 فروردين 1392
  • يکشنبه 18 فروردين 1392
  • شنبه 17 فروردين 1392
  • جمعه 16 فروردين 1392
  • پنجشنبه 15 فروردين 1392
  • چهارشنبه 14 فروردين 1392
  • سه شنبه 13 فروردين 1392
  • دوشنبه 12 فروردين 1392
  • يکشنبه 11 فروردين 1392
  • شنبه 10 فروردين 1392
  • جمعه 09 فروردين 1392
  • پنجشنبه 08 فروردين 1392
  • چهارشنبه 07 فروردين 1392
  • سه شنبه 06 فروردين 1392
  • دوشنبه 05 فروردين 1392
  • يکشنبه 04 فروردين 1392
  • شنبه 03 فروردين 1392
  • جمعه 02 فروردين 1392
  • چهارشنبه 30 اسفند 1391
  • سه شنبه 29 اسفند 1391
  • دوشنبه 28 اسفند 1391
  • يکشنبه 27 اسفند 1391
  • شنبه 26 اسفند 1391
  • جمعه 25 اسفند 1391
  • پنجشنبه 24 اسفند 1391
  • چهارشنبه 23 اسفند 1391
  • سه شنبه 22 اسفند 1391
  • دوشنبه 21 اسفند 1391
  • يکشنبه 20 اسفند 1391
  • شنبه 19 اسفند 1391
  • جمعه 18 اسفند 1391
  • پنجشنبه 17 اسفند 1391
  • چهارشنبه 16 اسفند 1391
  • سه شنبه 15 اسفند 1391
  • دوشنبه 14 اسفند 1391
  • يکشنبه 13 اسفند 1391
  • شنبه 12 اسفند 1391
  • جمعه 11 اسفند 1391
  • پنجشنبه 10 اسفند 1391
  • چهارشنبه 09 اسفند 1391
  • پنجشنبه 12 بهمن 1391
  • چهارشنبه 11 بهمن 1391
  • يکشنبه 08 بهمن 1391
  • شنبه 07 بهمن 1391
  • پنجشنبه 05 بهمن 1391
  • سه شنبه 03 بهمن 1391
  • دوشنبه 02 بهمن 1391
  • پنجشنبه 21 دی 1391
  • چهارشنبه 20 دی 1391
  • سه شنبه 19 دی 1391
  • يکشنبه 17 دی 1391
  • شنبه 16 دی 1391
  • جمعه 15 دی 1391
  • چهارشنبه 13 دی 1391
  • سه شنبه 12 دی 1391
  • جمعه 08 دی 1391
  • سه شنبه 05 دی 1391
  • دوشنبه 04 دی 1391
  • پنجشنبه 30 آذر 1391
  • جمعه 24 آذر 1391
  • چهارشنبه 22 آذر 1391
  • سه شنبه 21 آذر 1391
  • دوشنبه 20 آذر 1391
  • يکشنبه 19 آذر 1391
  • شنبه 18 آذر 1391
  • جمعه 17 آذر 1391
  • پنجشنبه 16 آذر 1391
  • چهارشنبه 15 آذر 1391
  • سه شنبه 14 آذر 1391
  • دوشنبه 13 آذر 1391
  • يکشنبه 12 آذر 1391
  • شنبه 11 آذر 1391
  • چهارشنبه 17 آبان 1391
  • يکشنبه 14 آبان 1391
  • جمعه 12 آبان 1391
  • پنجشنبه 11 آبان 1391
  • چهارشنبه 10 آبان 1391
  • سه شنبه 09 آبان 1391
  • دوشنبه 08 آبان 1391
  • جمعه 28 مهر 1391
  • جمعه 21 مهر 1391
  • پنجشنبه 20 مهر 1391
  • چهارشنبه 19 مهر 1391
  • دوشنبه 17 مهر 1391
  • يکشنبه 16 مهر 1391
  • شنبه 15 مهر 1391
  • جمعه 14 مهر 1391
  • پنجشنبه 13 مهر 1391
  • چهارشنبه 12 مهر 1391
  • سه شنبه 11 مهر 1391
  • دوشنبه 10 مهر 1391
  • جمعه 07 مهر 1391
  • پنجشنبه 06 مهر 1391
  • چهارشنبه 05 مهر 1391
  • سه شنبه 04 مهر 1391
  • دوشنبه 03 مهر 1391
  • پنجشنبه 30 شهريور 1391
  • سه شنبه 28 شهريور 1391
  • يکشنبه 26 شهريور 1391
  • شنبه 25 شهريور 1391
  • جمعه 24 شهريور 1391
  • پنجشنبه 23 شهريور 1391
  • چهارشنبه 22 شهريور 1391
  • سه شنبه 21 شهريور 1391
  • دوشنبه 20 شهريور 1391
  • يکشنبه 19 شهريور 1391
  • شنبه 18 شهريور 1391
  • جمعه 17 شهريور 1391
  • پنجشنبه 16 شهريور 1391
  • چهارشنبه 15 شهريور 1391
  • سه شنبه 14 شهريور 1391
  • دوشنبه 13 شهريور 1391
  • يکشنبه 12 شهريور 1391
  • جمعه 10 شهريور 1391
  • پنجشنبه 09 شهريور 1391
  • چهارشنبه 08 شهريور 1391
  • سه شنبه 07 شهريور 1391
  • دوشنبه 06 شهريور 1391
  • يکشنبه 05 شهريور 1391
  • جمعه 03 شهريور 1391
  • پنجشنبه 02 شهريور 1391
  • چهارشنبه 01 شهريور 1391
  • سه شنبه 31 مرداد 1391
  • دوشنبه 30 مرداد 1391
  • يکشنبه 29 مرداد 1391
  • شنبه 28 مرداد 1391
  • جمعه 27 مرداد 1391
  • پنجشنبه 26 مرداد 1391
  • سه شنبه 24 مرداد 1391
  • شنبه 21 مرداد 1391
  • جمعه 20 مرداد 1391
  • پنجشنبه 19 مرداد 1391
  • چهارشنبه 18 مرداد 1391
  • سه شنبه 17 مرداد 1391
  • دوشنبه 16 مرداد 1391
  • يکشنبه 15 مرداد 1391
  • شنبه 14 مرداد 1391
  • جمعه 13 مرداد 1391
  • چهارشنبه 11 مرداد 1391
  • سه شنبه 10 مرداد 1391
  • دوشنبه 09 مرداد 1391
  • يکشنبه 08 مرداد 1391
  • شنبه 07 مرداد 1391
  • جمعه 06 مرداد 1391
  • پنجشنبه 05 مرداد 1391
  • چهارشنبه 04 مرداد 1391
  • سه شنبه 03 مرداد 1391
  • دوشنبه 02 مرداد 1391
  • يکشنبه 01 مرداد 1391
  • شنبه 31 تير 1391
  • جمعه 30 تير 1391
  • پنجشنبه 29 تير 1391
  • چهارشنبه 28 تير 1391
  • سه شنبه 27 تير 1391
  • دوشنبه 26 تير 1391
  • يکشنبه 25 تير 1391
  • شنبه 24 تير 1391
  • دوشنبه 19 تير 1391
  • يکشنبه 18 تير 1391
  • جمعه 16 تير 1391
  • پنجشنبه 15 تير 1391
  • چهارشنبه 14 تير 1391
  • سه شنبه 13 تير 1391
  • دوشنبه 12 تير 1391
  • يکشنبه 11 تير 1391
  • پنجشنبه 08 تير 1391
  • پنجشنبه 1 تير 1391
  • پنجشنبه 01 تير 1391
  • چهارشنبه 31 خرداد 1391
  • سه شنبه 30 خرداد 1391
  • دوشنبه 29 خرداد 1391
  • يکشنبه 28 خرداد 1391
  • شنبه 27 خرداد 1391
  • جمعه 26 خرداد 1391
  • پنجشنبه 25 خرداد 1391
  • چهارشنبه 24 خرداد 1391
  • سه شنبه 23 خرداد 1391
  • جمعه 19 خرداد 1391
  • پنجشنبه 18 خرداد 1391
  • سه شنبه 16 خرداد 1391
  • جمعه 12 خرداد 1391
  • چهارشنبه 10 خرداد 1391
  • سه شنبه 09 خرداد 1391
  • سه شنبه 02 خرداد 1391
  • دوشنبه 01 خرداد 1391
  • دوشنبه 1 خرداد 1391
  • جمعه 29 ارديبهشت 1391
  • چهارشنبه 27 ارديبهشت 1391
  • سه شنبه 19 ارديبهشت 1391
  • جمعه 15 ارديبهشت 1391
  • پنجشنبه 14 ارديبهشت 1391
  • چهارشنبه 06 ارديبهشت 1391
  • يکشنبه 03 ارديبهشت 1391
  • شنبه 02 ارديبهشت 1391
  • چهارشنبه 30 فروردين 1391
  • سه شنبه 29 فروردين 1391
  • دوشنبه 28 فروردين 1391
  • يکشنبه 27 فروردين 1391
  • دوشنبه 21 فروردين 1391
  • يکشنبه 20 فروردين 1391
  • پنجشنبه 17 فروردين 1391
  • چهارشنبه 16 فروردين 1391
  • شنبه 12 فروردين 1391
  • دوشنبه 7 فروردين 1391
  • يکشنبه 6 فروردين 1391
  • شنبه 5 فروردين 1391
  • جمعه 4 فروردين 1391
  • پنجشنبه 03 فروردين 1391
  • پنجشنبه 3 فروردين 1391
  • چهارشنبه 2 فروردين 1391
  • سه شنبه 1 فروردين 1391
  • سه شنبه 01 فروردين 1391
  • دوشنبه 29 اسفند 1390
  • يکشنبه 28 اسفند 1390
  • شنبه 27 اسفند 1390
  • جمعه 26 اسفند 1390
  • پنجشنبه 25 اسفند 1390
  • چهارشنبه 24 اسفند 1390
  • سه شنبه 23 اسفند 1390
  • دوشنبه 22 اسفند 1390
  • يکشنبه 21 اسفند 1390
  • شنبه 20 اسفند 1390
  • جمعه 19 اسفند 1390
  • پنجشنبه 18 اسفند 1390
  • چهارشنبه 17 اسفند 1390
  • سه شنبه 16 اسفند 1390
  • دوشنبه 15 اسفند 1390
  • يکشنبه 14 اسفند 1390
  • شنبه 13 اسفند 1390
  • جمعه 12 اسفند 1390
  • پنجشنبه 11 اسفند 1390
  • چهارشنبه 10 اسفند 1390
  • سه شنبه 9 اسفند 1390
  • دوشنبه 8 اسفند 1390
  • يکشنبه 7 اسفند 1390
  • شنبه 6 اسفند 1390
  • جمعه 5 اسفند 1390
  • پنجشنبه 4 اسفند 1390
  • چهارشنبه 3 اسفند 1390
  • دوشنبه 1 اسفند 1390
  • يکشنبه 30 بهمن 1390
  • جمعه 28 بهمن 1390
  • پنجشنبه 27 بهمن 1390
  • سه شنبه 25 بهمن 1390
  • دوشنبه 24 بهمن 1390
  • يکشنبه 23 بهمن 1390
  • جمعه 21 بهمن 1390
  • پنجشنبه 20 بهمن 1390
  • دوشنبه 17 بهمن 1390
  • يکشنبه 16 بهمن 1390
  • شنبه 15 بهمن 1390
  • جمعه 14 بهمن 1390
  • پنجشنبه 13 بهمن 1390
  • دوشنبه 10 بهمن 1390
  • يکشنبه 9 بهمن 1390
  • جمعه 7 بهمن 1390
  • پنجشنبه 6 بهمن 1390
  • دوشنبه 3 بهمن 1390
  • يکشنبه 2 بهمن 1390
  • شنبه 1 بهمن 1390
  • جمعه 30 دی 1390
  • چهارشنبه 28 دی 1390
  • دوشنبه 26 دی 1390
  • يکشنبه 25 دی 1390
  • شنبه 24 دی 1390
  • جمعه 23 دی 1390
  • چهارشنبه 21 دی 1390
  • دوشنبه 19 دی 1390
  • يکشنبه 18 دی 1390
  • جمعه 16 دی 1390
  • پنجشنبه 15 دی 1390
  • چهارشنبه 14 دی 1390
  • دوشنبه 12 دی 1390
  • يکشنبه 11 دی 1390
  • شنبه 10 دی 1390
  • پنجشنبه 8 دی 1390
  • چهارشنبه 7 دی 1390
  • سه شنبه 6 دی 1390
  • يکشنبه 4 دی 1390
  • يکشنبه 3 دی 1390
  • شنبه 3 دی 1390
  • جمعه 2 دی 1390
  • دوشنبه 28 آذر 1390
  • يکشنبه 27 آذر 1390
  • جمعه 25 آذر 1390
  • جمعه 18 آذر 1390
  • پنجشنبه 17 آذر 1390
  • چهارشنبه 2 آذر 1390
  • جمعه 27 آبان 1390
  • پنجشنبه 26 آبان 1390
  • سه شنبه 24 آبان 1390
  • شنبه 21 آبان 1390
  • پنجشنبه 19 آبان 1390
  • شنبه 14 آبان 1390
  • جمعه 13 آبان 1390
  • يکشنبه 8 آبان 1390
  • پنجشنبه 5 آبان 1390
  • چهارشنبه 27 مهر 1390
  • دوشنبه 25 مهر 1390
  • يکشنبه 24 مهر 1390
  • شنبه 23 مهر 1390
  • پنجشنبه 21 مهر 1390
  • سه شنبه 19 مهر 1390
  • دوشنبه 18 مهر 1390
  • شنبه 16 مهر 1390
  • جمعه 15 مهر 1390
  • چهارشنبه 13 مهر 1390
  • يکشنبه 10 مهر 1390
  • جمعه 8 مهر 1390
  • پنجشنبه 7 مهر 1390
  • چهارشنبه 6 مهر 1390
  • چهارشنبه 30 شهريور 1390
  • پنجشنبه 3 شهريور 1390
  • چهارشنبه 2 شهريور 1390
  • شنبه 29 مرداد 1390
  • نظرسنجی
    فقط ؟
    نظرتون در مورد وبلاگ؟
    طرفدارکدام تیم هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3614
  • کل نظرات : 798
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 879
  • آی پی امروز : 80
  • آی پی دیروز : 146
  • بازدید امروز : 191
  • باردید دیروز : 318
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 8
  • بازدید هفته : 2,315
  • بازدید ماه : 4,672
  • بازدید سال : 67,148
  • بازدید کلی : 1,956,373