آلبیول ، سومین فصلش در رئال مادرید را سپری می کند . او فصل گذشته اولین جامش که کوپا دل ری را برد و حالا به دنبال لالیگا و چمپیونزلیگ است . او قهرمان یورو و جام جهانی شده و حالا مهمان رئال مادرید تی وی است .
به ادامه ی مطلب بروید...
همیشه خندان به نظر می رسی ...
سعی می کنم که لبخندم را حفظ کنم و خوشحال باشم ، مثل هر نفر دیگری . روزهای خوب یا بدی هستند . سعی می کنم که از زندگی و کارم که چیزی است که دوستش دارم ، لذت ببرم . این افتخار را دارم که در رئال مادرید باشم و باید از روز به روز حضور در این باشگاه لذت ببرم . زمان بدون این که بفهمی ، می گذرد و هر فصل تمام می شود .تو و آربلوا از هم جدا نمی شوید ، مثل دو برادر هستید .
روابط خوبی با او دارم . پیش از یورو 2008 با او آشنا شدم و مثل نیمه دیگر من است . امیدوارم که سالها با او بمانم .
در رختکن خیلی زود جذب شدی ، به خصوص از نظر رفتارت . کل تیم تو را دوست دارند .
من هم تیمی های خیلی خوبی دارم که افراد خوبی هستند . خوش شانس هستم که با من رفتار خوبی صورت می گیرد و با آغوش باز خیلی زود از من استقبال شد . سعی می کنم که عادی باشم و همیشه همین طور بوده ام . هیچ گاه مشکلی با کسی در رختکن نداشته ام و امیدوارم همین گونه بماند .
همچنین به خوش برخوردی معروفی ...
مهم است که هم تیمی ها از یک نفر و شخصیتش خوب بگوید . در ابتدا ، نمی دانستم که چطور با بقیه رفتار کنم اما سپس همه چیز آسان شد . خیلی راحت هستم ، مثل خانه ام .
بخش زیادی از فوتبالت را پدرت تشکیل می دهد .
بله ، او هم در مستایا بازی می کرد و هافبک بود . برادر بزرگتم هم فوتبالیست بود و توپ همیشه در خانه ما بود . آنها بودند که همیشه فوتبال به ما یاد می دادند .
اسم برادر بزرگت میگل است و کوچک ، برایان . برایان را به خاطر لائودروپ گذاشتید ؟
مادرم حسابی بزرگ شده بود و داشتن یک بچه دیگر حسابی سورپرایز بد . پدرم ، اسم گذاشتن را به ما واگذار کرد . ما دانمارک و برادران لائودروپ را خیلی دوست داشتیم . میگل ، مایکل به اسپانیایی است و برادرش ، برایان است . با کشیش محله مان صحبت کردیم و او اجازه داد که این نام را رویش بگذاریم که البته کمی آمریکایی به نظر می رسد !
بهترین توصیه ای که والدینت به تو کردند ، چه بود ؟
این که متواضع باشم و روند یکسان کارم را ادامه دهم . بدانم چه می خواهم ، به همه احترام بگذارم و نا امید نشوم . در لحظات سخت باید به کار ادامه داد و جنگید تا بتوانی بهترین ویژگی خود را ارائه دهی . من هنوز جوان هستم و جای زیادی برای کار دارم .
اولین بازیت را در چه زمینی انجام دادی ؟
در ابتدا در روستا بازی می کردیم و در 8 ، 9 سالگی باید به ریباروخا می رفتیم چرا که ویامارچانته برای افراد سن بالاتر بود . وقتی 12 ساله شدم در والنسیا تست دادم و کارم را در آن جا ادامه دادم .
رویای بچگیت چه بود ؟
این که در لالیگا بازی کنم . پایان هفته ها در خانه بودم و بازیهای زیادی را می دیدم . با والدینم شرط می بسیتیم و جالب بود .
کدام بازیکن را دوست داشتی ؟
پدرم شیفته هیرو بود . من هم او و لائودروپ و زامورانو در زمان حضورشان در رئال مادرید .
حالا دفاع وسط هستی اما در ابتدا هافبک بودی .
حتی به عنوان هافبک به لالیگا رسیدم اما کیکه مرا در پست دفاع وسط قرار داد و خود را پیدا کردم . روی یادگیری تمرکز کردم و توانستم که بهتر شوم .
والنسیا روی تو تمرکز کرد ، تو را به ویامارچانته برد و بالاخره در 18 سالگی اولین بازیت را انجام دادی .
دو هفته در والنسیا تست دادم . سخت می خوابیدم چرا که نگران بودم و نمی دانستم که می دانم یا نه . وقتی که پیراهن فان باستن ، کفش های الفونسو و ... را می پوشیدم . اولین بازیم با بنیتز بود . او خیلی از من در تمرینات استفاده کرد و بالاخره در لیست بازی با سولنا در سوئد در جام یوفا قرار گرفتم . کم بازی کردم اما نشاط آور بود . خیلی جوان بودم و خوش می گذشت .
از تصادفی که داشتی چه به یاد داری ؟
معارفه ام در ختافه ، عصر بود . در نیمه راه والنسیا به مادرید بودم و شروع کردم روزنامه بخوانم . باید کمربندم را باز می کردم تا ببینم که آیا چیزی درون کیفم هست یا نه . ناگهان صدای فریاد راننده و ترمز را شنیدم . از آن جا به بعدش یادم نیست و یادم است که سپس به هلیکوپتر برده شدم . برای انجام اولین بازیم در ختافه خیلی انگیزه داشتم چرا که سه روز بعدش با رئال مادرید بازی داشتند و آن تیم ستارگانی نظیر فیگو و زیدان را داشت .
از آن یک ماهی که در بیمارستان بودی ، چیزهایی یاد گرفتی ؟
به من قوت قلب داد چرا که نمی خواستم که والدین و برادرم ، اذیت شدنم را ببینند . می خواستم زندگیم را حفظ کنم و دوباره فوتبال بازی کنم . خیلی چیزها یاد گرفتم . در هفته اول ملاقاتی نمی توانستم داشته باشم چرا که در آی سی یو بودم . تنها بودم و می توانستم فکر کنم و پخته تر شوم و به کارهایی که نمی توانستم انجام دهم بهای بیشتری بدهم و قدرش را بدانم . اولین کاری که پس از باز کردن چشمانم انجام دادم این بود که آیا می توانم دوباره فوتبال بازی کنم یا نه .
چه زمانی دوباره توانستی بازی کنی ؟
در اولین ماه ریکاوری ، وقتی راه می رفتم حس می کردم ناتوان هستم و نمی توانستم خودم را بشناسم . این به من کمک کرد تا فکر کنم و قوی تر شوم . روز اولی که به زمین رفتم می خواستم سریع بدوم .. اولین زمینی که واردش شدم ، سیوتات والنسیا بودم . 65 کیلو بودم در حالی که وزن عادیم 80 بود . خیلی آب رفته بودم .
پس سخت بود تا ریکاوری کنی ...
می خواستم برگردم . اولین بازی که در لیست ختافه قرار گرفتم در والنسیا برابر لوانته بود . با این که بازی نکردم اما باز هم یک هدیه بود . این که بتوانی جو زمین یک تیم دسته اولی را حس کنی . اعتماد کیکه به من خیلی مهم بود .
پس از عملکرد فوق العاده در والنسیا در سال 2009 ، رئال مادرید به سراغت آمد .
این یک رویا برای من بود . رویای هر کودکی بازی در رئال مادرید و پیوستن به بهترین باشگاه جهان است . می خواستم هر چه زودتر توافق حاصل شود . در اردوی تیم ملی در جام کنفدراسیون ها بودم و در عرض چند روز همه چیز هماهنگ شد . این یک گام مهم در دوران فوتبالم بود .
از تابستان 2009 چه به یاد داری ؟
یک روز بیدار شدم و کریستیانو رونالدو ، بنزما و ... هم به تیم اضافه شده بودند . خیلی هیجان زده بودم و می خواستم با باشگاه جدیدم کار را شروع کنم . همه با من خیلی خوب رفتار می کردند و سپس آربلوا و ژابی آلونسو آمدند که از قبل آن ها را می شناسم .
چه چیز رئال مادرید برایت جالب بود ؟
ابعادش در سرتاسر جهان . هر جا که می روی ، هواداران و مردم مشتاقی هستند که برای رئال مادرید زندگی می کنند . این ، یک مسئولیت در تاریخ باشگاه است و حضور در این ترکیب ، بهترین است .
این تیم چه شایستگی هایی دارد ؟ روابط خوبی بین تیم و هواداران وجود دارد ؟
وقتی که در همه بازیها استادیوم پر می شود نشان می دهد که مردم لذت می برند . امسال بهتر از سال گذشته هستیم و فکر می کنم که می توانیم همچنان بهتر شویم و به اهدافمان برسیم .
مردم می گویند که جذاب ترین بازی را ارائه می دهید .
با کمترین ضربه می توانیم موقعیت ایجاد کنیم . مردم این را می خواهند که به هر تیمی هجوم ببری تا لذت ببرند . به نظرم ، ما مستقیم ترین و سریع ترین بازی را در جهان ارائه می دهیم . این که سریع به گل برسی دیدنی است . یکی از ویژگی های تیم ما همین است .
حضور در مستایا ، یک بازی خاص برای توست .
بله ، چرا که والنسیایی هستم و در آکادمی والنسیا بزرگ شده ام . بازگشت به این استادیوم همیشه خاص است . در سالهای اخیر در آن جا خوب بودیم و امیدوارم شنبه هم همین طور باشد . باید دوباره با مردمی دیدار کنم که همیشه برخورد خوبی با آنها داشتم .
فصل گذشته در این استادیم ، کوپا دل ری را بردید .
بله ، از بارسلونا آن را گرفتیم . شب زیبایی بود . یک بازی عالی که همه از آن لذت بردند . به خصوص هواداران که خیلی خوشحال شدند .
رئال مادرید این فصل چه حسی دارد ؟
منسجم تر و قدرتمند تر هستیم ، هم در فاز تهاجمی و هم در فاز تدافعی . ما از نظر ذهنی قدرتمند تر شده ایم . تیم می داند که فصل های قبل امتیازات بدی را دادیم و امسال نباید تکرار شود . از نظر ذهنیت بردن و تمرکز بهتر شده ایم . این سال دوم با همین مربی است و همه می دانیم که بهتر هستیم .
می گویی از نظر ذهنی بهتر شده اید . بخشی از آن به خاطر مربی است . به شما چه داده است ؟
کاراکتر و ذهنیت بردن . این که تمرکز داشته باشیم ، تا جایی که می توانیم از نظر بدنی آماده باشیم ، سخت تلاش کنیم ، همیشه شاداب باشیم و بدانیم که نمی توانیم نا امید شویم . این یعنی این که هر کسی آماده است و در استاندارد خوبی است . می دانستیم که او مربی بزرگی است و این را در تیمهای قبلی خود نشان داده بود اما روز به روز بیشتر ارائه می دهد . امیدواریم که جامها را ببریم و در پایان فصل جشن بگیریم .
کارلوس از تو پرسیده که چه کسی بهترین بازیکن جهان است ؟
بی تردید کریستیانو رونالدو . هر روز نشان می دهد که کامل ترین است . شوتزن ، سرزن ، سریع و با شخصیت است . همیشه می خواهد ببرد و این چیزی است که او را بزرگترین کرده و به این دستاورد ها رسانده ، هم از نظر شخصی و هم از نظر تیمی . همیشه به این که با یکی از بهترین بازیکنان تاریخ در یک رختکن بوده ام افتخار کرده ام .
خاویر از کلمبیا در مورد روابط خوبت با کاسیاس که در شبکه های اجتماعی مشخص است گفته است .
ایکر خیلی خاص است . اولین گلم در لالیگا را به او زدم . بهترین گلر جهان است و رکوردها را خواهد شکست . این که این قدر ساده و متواضع است خیلی جالب است . او را خیلی دوست دارم چرا که خاکی است . داشتن کاپیتان کاسیاس بهترین اتفاق ممکن در رئال مادرید است و برای ما خیلی مثبت است .
چه شد که این ترانه خاص را انتقام کردی . تصور می کنم که ربطی با همسرت دارد ؟ تردید دارم که در مورد دوستت باشد ...
بله ، ترانه محبوب همسرم است چیزی است که خیلی دوستش دارم . پس چه راه بهتری از شروع این برنامه با این ترانه ؟
می دانم که تردید هایی در مورد حضور در این برنامه داشتی ، چرا که قکر می کردی نتوانی خنده ات را کنترل کنی ...
بله ، من خیلی زیاد می خندم و فکر می کردم که شاید نتوانم مصاحبه کنم ...
روز معارفه ات در رئال مادرید یادمان هست ، اما مطمئنم که مردم دوست دارند از اصالت تو بیشتر بدانند . تو از یک شهر کوچک به نام ویاماچارنته آمدی که شهر زیبایی است . کمی در موردش بگو .
ویامارچانته یک روزستای خیلی کوچک است که در سالهای اخیر خیلی پیشرفت کرده است . حدود 8 هزار نفر جمعیت دارد و همدیگر را به خوبی می شناسیم . والدینم یک اداره شرط بندی برای خود در آن جا دارند که از 20 سال پیش در آن هستند . وقتی بر می گردم ، مرا یاد دوران جوانی ام می اندازد که در پارک و خیابان با دوستانم بازی می کردم . بازگشت همیشه مرا یاد آن روزها و دوران کودکی می اندازد .