نقل و احتمالات !
کایخون پسری با تعصب ماکسیمم و استعداد مینیم با 10 ملیون ( یعنی دو برابر کسی که با فقط سه و نیم برابر نرخ بچه دزدی در ایران به اتلتیکو رفته بود ) , راه ناپولی را در پیش گرفت. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان که من از این انتقال ناراحت نشدم . البته ترجیح می دادم کسی برود که دستمزدش چند برابر و تعصبش هم یک چندم برابر است اما چه میشه کرد؟ همیشه کوتاه ترین دیوار آکادمی است. به هر حال ...
آسیر هم آمد تا تعداد رابین هود های تیم به دو برسد . دو رابین هود که مهال است حتی یکی از تیر هایشان خطا برود. درباره ی قیمتش هم بیخیال شوید , شاه که خودش بخشیده ما که وزیر هستیم چرا راضی نمی شویم .
چیزی که این روز ها مغزم را به شدت مختشش و درگیر کرده این است که کاسیمیرو الان دقیقا چیکار میکند ؟ نه خبری نه پیغامی نه پسغامی . طبیعتا باید یه فکری برای این بنده خدایی که با هزار عشق و امید و آرزو آمده است بکنند چون فکر نمی کنم سائوپائولو جنس فرخته شده را پس بگیرد.
آقای بیل شرط عاشقی نیست با یک دل دو دلبر داشتن . کلا رسم عجیبی است !
آنهایی که می خواهند بمانند را بدر می کنند . آنهایی که دل به رفتن دارند را وادار به ماندن . آنهایی که میخواهند بیایند را راه نمی دهند و برای آنهایی که نمی خواهند بیایند گوسفند بسمل میکنند !
یک خاطره ی بی ربط
یکشنبه ی نمی دونم چندم تیر ماه 92 بود که برای هزار و شصت و شونصدمین بار به ایرانی بودنم بالیدم. ساعت 6:10 دقیقه ی بامداد بود که مسئولان زحمت چش صدا و سیما سعی می کردند از کوبا ناهنجاری بدزدند و بعد از هنجار کردن با اسلومنشن به خورد 140 ملیون چشم منتظر و بیدار و بی خواب بدهند اما گویا مشکل از منبع بود. بعله , سپیده داشت دم می کرد و آن آقای کپلو و خوشتیپی که موهایش را در جهت جنوب شرقی آسفالته کرده بود با حرف های حماسی اش روی اعصاب مردم بالا می آورد ولی انگار مشکل از منبع بود.
با هنرمندی تمام ابرو های مردم را هفت و لب های مردم را هشت کرده بودند و تازه «بیخیال بابا بخند » دهه ی 90 میلادی را هم پخش میکردند و هنوز هم منبع مشکل داشت ...
در وصف اطفال 60 ساله !
چرخ گردون انگار دو روزی است که وفق مراد لیونل نمی چرخد . او که در آستانه وارد شدن به کتاب هدیه های آسمان پایه ی چهارم ابتدایی بود , تو زرد از آب درآمدنش علنی شد و برای ماسمالی کردن شاهکارش بعد از این که با سرعت خدا کیلومتر در ساعت از مالیات در رفته بود , چاره ای جز کار خیر کردن در استادیوم و تسبیح به دست گرفتن پیدا نکرد و هنوز عرق عمل نیکش خشک نشده بود که به جهت محکم کاری یک انگشت اتهام هم روانه ی پدرش کرد.
البته مسی که مال سیاره ای دیگر است . سراغش را از دنی آلوز بگیرید ! من ترسم از نیمار است . هنوز به سن بلوغ نرسیده که برای خودش یار جمع می کند و ژست اسطوره های زنده به خود میگیرد. به قول مش سلیمون :« ما بچه که بودیم پایمان را هم جلوی بزرگ ترها دراز نمی کردیم » . حالا این شازده چه فکری به خاطر خطیرش خطور کرده که خودش را با امثال ایکر و زیدان و رونالدو نازالیو یکی می داند , بماند. خدا آخر و عاقبت همه ی مان را ختم به خیر کند چون اینگونه که نیمار را باد می کنند می ترسم گنجایش کره ی زمین در مقابل ابهت شخص شخیص و انسان دوستی مثل نیمار کم بیاورد.
لیونل هم کاملا از پسر خاله شدن هوویش با رسانه ها و یوفا خبر دارد و می داند که ممکن است کار به جاهای باریک بکشد. آنقدر باریک که ژاوی و اینیستا دیگر او را در گل کوچیکشان راه ندهند .
از آن طرف هم پپ بریده است. پس با این حساب چه شود امسال ! یک شهر فرنگ از همه رنگ و احتمالا همراه با گیس و گیس کشی !
مقداری نا گفته از جام کنفدراسیون ها
به آقای میرزایی هر جور شده حتی به زور 62 فرشته ی شب مرگ شیر فهم کنید که ویسنته دلبوسکه وقتی پپ گواردیولا طفل شیر خواره بود و موهایش از هراس ساق های کریستیانو نریخته بود, دوتا دوتا چمپیونزلیگ می برد که حالا نظریه می پراند که یک مربی متوسط به پایین است که فقط از روی شانس و اقبال مربی اسپانیا شده و در فدراسیون اسپانیا فقط اسمش از قرعه کشی قرض الحسنه درآمده است.
جناب محمد رضا مثقالی , حتما لازم نیست که خودت را پاره کنی تا بفهمیم بارسایی دو آتیشه تشریف داری , ذوق مرگ شدن هایت قبل از خواندن اخبار مربوط به نیمار و یا ترجمه ی غلط حرف های پله در مورد کریستانو و مسی داد می زند که چقدر از رسانه و شغلتان برای عقده گشایی استفاده میکنید.
دوست عزیز , بر فرض اگر ما از پشت کوه هم آمده باشیم مطمئن باش با گاری و الاغ نیامده ایم جانم , با هواپیما آمده ایم.
بگذریم ...
یک جام , یک جشن
کافیست چند لحظه پای درد دل تیر دروازه ها بنشینید . آن موقع متوجه می شوید که درد آنها لرزه ای نیست که از شلیک های کریستیانو نسیبشان میشود . نه , آنها نوازش دستان پاک ایکر را کم دارند . پس خیابان های مادرید را بنفشه باران کنید که نارنجی پوش ناراحت با لباس بنفش و لبی خندان به سانتیاگو برنابئو بر خواهد گشت و مطمئنا آنجلو آنقدر شرف دارد که در رختکن با دیدن بهترین دروازه بان جهان ( بهتر از پیتر چک ) , خودش را به کوچه ی علی چپ نزند.
هنوز هم صدای فریاد « رائول , رائول » از کوچه پس کوچه های سکو های برنابئو به گوش می رسد. کسی برخواهد گشت که وقتی رفت , حسرت داشتن یکی مثل او به مادرید قدم گذاشت. دل ها تنگ پسری است که پیراهنش همیشه گشاد بود اما دلیلش این نبود که از آکادمی خودی بود . نه , طراحی آدیداس مشکل داشت . حالا که طراحی ها مشکلی ندارند ذره ای با خسه و موراتا مهربان تر باشید.
جام سانتاگو برنابئو هیچ حساسیتی برای مادریدیسمو ها نخواهد داشت و شاید بسیاری از آنها یک نیمه طرفدار السد باشند !
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
فقط ؟
نظرتون در مورد وبلاگ؟
طرفدارکدام تیم هستید؟
پیوندهای روزانه
آمار سایت